جدول جو
جدول جو

معنی عثمان سرا - جستجوی لغت در جدول جو

عثمان سرا
(عُکَ)
ده کوچکی است از دهستان لنگا شهرستان تنکابن، واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری تنکابن و 4 هزارگزی جنوب راه شوسۀ تنکابن به چالوس. 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
عثمان سرا
از توابع لنگای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهمان سرا
تصویر مهمان سرا
دنیا، مهمان خانه
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
آرمان سرای. سرای حسرت. این جهان. ایرمان سرای
لغت نامه دهخدا
(عُ وَ)
دهی است از دهستان کلاردشت بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در پنج هزارگزی خاور حسن کیف کنار راه شوسۀ حسن کیف به مرزان آباد. ناحیه کوهستانی و سردسیر است و 75 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات، ارزن، لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیه زغال و چوب است. صنایع دستی آنان شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ)
مهمانخانه. سرای خاص مهمانان. میهمان سرا. میهمان سرای. ثوی:
دیده ام خلوت سرای دوست در مهمان سراش
تن طفیل و شاهد دل میهمان آورده ام.
خاقانی.
ز درویش خالی نبودی درش
مسافر به مهمانسرا اندرش.
سعدی (بوستان).
، فندق. هتل. مهمانخانه. فنتق، رباط. جایی که پیوسته به فقیران و مسکینان طعام دادندی مانند مزارات و خانقاهها و لنگرها:
اهل مهمان سرای عالم را
لطف عام تو میزبان باشد.
وحشی.
، کنایه از دنیا و روزگار است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا