ده کوچکی است از دهستان لنگا شهرستان تنکابن، واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری تنکابن و 4 هزارگزی جنوب راه شوسۀ تنکابن به چالوس. 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
ده کوچکی است از دهستان لنگا شهرستان تنکابن، واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری تنکابن و 4 هزارگزی جنوب راه شوسۀ تنکابن به چالوس. 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کلاردشت بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در پنج هزارگزی خاور حسن کیف کنار راه شوسۀ حسن کیف به مرزان آباد. ناحیه کوهستانی و سردسیر است و 75 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات، ارزن، لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیه زغال و چوب است. صنایع دستی آنان شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کلاردشت بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در پنج هزارگزی خاور حسن کیف کنار راه شوسۀ حسن کیف به مرزان آباد. ناحیه کوهستانی و سردسیر است و 75 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات، ارزن، لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیه زغال و چوب است. صنایع دستی آنان شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
مهمانخانه. سرای خاص مهمانان. میهمان سرا. میهمان سرای. ثوی: دیده ام خلوت سرای دوست در مهمان سراش تن طفیل و شاهد دل میهمان آورده ام. خاقانی. ز درویش خالی نبودی درش مسافر به مهمانسرا اندرش. سعدی (بوستان). ، فندق. هتل. مهمانخانه. فنتق، رباط. جایی که پیوسته به فقیران و مسکینان طعام دادندی مانند مزارات و خانقاهها و لنگرها: اهل مهمان سرای عالم را لطف عام تو میزبان باشد. وحشی. ، کنایه از دنیا و روزگار است. (آنندراج)
مهمانخانه. سرای خاص مهمانان. میهمان سرا. میهمان سرای. ثوی: دیده ام خلوت سرای دوست در مهمان سراش تن طفیل و شاهد دل میهمان آورده ام. خاقانی. ز درویش خالی نبودی درش مسافر به مهمانسرا اندرش. سعدی (بوستان). ، فندق. هتل. مهمانخانه. فنتق، رباط. جایی که پیوسته به فقیران و مسکینان طعام دادندی مانند مزارات و خانقاهها و لنگرها: اهل مهمان سرای عالم را لطف عام تو میزبان باشد. وحشی. ، کنایه از دنیا و روزگار است. (آنندراج)